کد مطلب:152267 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172
یا اباالفضل، زود این بچه را زنده کن!
حجة الاسلام سید مهدی امامی اصفهانی اظهار داشتند:
مرحوم حاج شیخ مهدی سدهی اصفهای، كه یكی از خطبای معروف منطقه ی سده ی
اصفهان بود، كرامتی از حضرت ابوالفضل العباس را كه خود شاهد آن بوده است چنین نقل كرده است. ایشان می گوید:
روزی در حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام مشغول خواندن زیارتنامه ی حضرت بودم كه یكوقت دیدم یك زن عرب با عجله ی تمام آمد و در حالیكه بچه ی مرده ای را به دوش گرفته بود وارد حرم مطهر شد. سپس بچه را به ضریح زد و با لحن تندی به حضرت خطاب كرد: یا اباالفضل، این بچه مرده است. پدرش هم از صبح سر كار رفته و من هم خمیر آماده كرده بودم كه برای بچه هایم نان بپزم و كارهای دیگرم نیز مانده است؛ زود این بچه را زنده كن كه الان شوهرم می آید و من نه نان پخته ام و نه كاری در خانه انجام داده ام. عجله دارم و می خواهم بروم!
مرحوم سدهی می گوید: یكوقت متوجه شدیم كه آن بچه ی مرده شروع به سخن گفتن كرد و زنده شد و همراه مادر به منزل رفت. [1] .
مرحوم حاج شیخ مهدی سدهی اصفهای، كه یكی از خطبای معروف منطقه ی سده ی
اصفهان بود، كرامتی از حضرت ابوالفضل العباس را كه خود شاهد آن بوده است چنین نقل كرده است. ایشان می گوید:
روزی در حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام مشغول خواندن زیارتنامه ی حضرت بودم كه یكوقت دیدم یك زن عرب با عجله ی تمام آمد و در حالیكه بچه ی مرده ای را به دوش گرفته بود وارد حرم مطهر شد. سپس بچه را به ضریح زد و با لحن تندی به حضرت خطاب كرد: یا اباالفضل، این بچه مرده است. پدرش هم از صبح سر كار رفته و من هم خمیر آماده كرده بودم كه برای بچه هایم نان بپزم و كارهای دیگرم نیز مانده است؛ زود این بچه را زنده كن كه الان شوهرم می آید و من نه نان پخته ام و نه كاری در خانه انجام داده ام. عجله دارم و می خواهم بروم!
مرحوم سدهی می گوید: یكوقت متوجه شدیم كه آن بچه ی مرده شروع به سخن گفتن كرد و زنده شد و همراه مادر به منزل رفت. [1] .
[1] چهره ي درخشان ج 1، ص 494.